پهلوان زنده خوش است
محمد عوض محمد عوض

 

مسکو02/11/2011

هر سازمان سیاسی وقتی به فعالیت خویش  ادامه میدهد تا مرام نامه ، اساسنامه و تشکیلات منظم داشته باشد . عوامل داخلی و خارحی و تاثیر گذاری باالمقابل سازمانی بالای این عوامل و تاثیرات بالای سازمان همیشه در تغیر و تحول یعنی مفید ویامضر اثرات خویشرا میگذارد.

 روند تکامل فرماسیونی جامعه و اختیار کردن سیاست های سازمانهای سیاسی خودش تعین کنندهء روند تکامل وتوقف و یا محوه ونابودی سارمان شده میتواند: بمعنی اینکه هر گاه جامعه در فرماسیون  دورهء برده گی قرار داشته باشد وسیاست اجتماعی  ،حزب سیاسی تقلیدی از دوران مرحله تاریخی کپیتالیزم و یا بالا تر از آنرا ادعا نمایند.

 بدین منظور هر سازمان سیاسی زمانی موفق کامیاب ... راه تکامل خویشرا می پیماید تا  ایده آل زمان باشد که جامعه در کدام حالت از فرماسیون اجتماعی واقتصادی قرار دارد ، به همان منوال راه خویشرا در تکامل اقتصادی و اجتماعی در یافت نماید. در غیر آن ممکن است بر مبنای عوامل و مناسبات اجتماعی درونی جامعه و از مناسبات بیرونی کشور اثرات وارد گردد که سازمان  تشکیل ولی رشد نمی یابد و هر عمل و هر چیز آن گذرا میباشد و به شکل قانون باقی نمی ماند.

متاءسفانه در افغانستان بعد از سقوط رژیم قانونی وحاکمیت زحمتکشان در سال 1371  و تا بلا خره مداخله کشور های بیگانه در سر زمین افغانستان – و آزادی راجستر احزاب سیاسی دارای  اندیشه های مختلف واز جمله تعداد زیادی از احزاب سیاسی از بدنه ح.د.خ.ا (حزب وطن) بنام های مختلف ایجاد و خود را  راجستر نمودند. که از جمله کسانی هم در رآس احزاب قرار گرفنتد به کمک مالی و تشویق کشور های ذیدخل  در قضیه افغانستان به چند مقصد – یکی اینکه  خویشرا نه بحیث مداخله گران بلکه پیامبران دموکراسی نشان بدهند – گویا اینکه به تمام تیپ های اندیشوی سیاسی اجازه ء  فعالیت وجود دارد و نباید به هیچ عنوان در برابر رژیم  به استثنای مبارزهء پارلمانی وتشکیل احزاب ، روش دیگری مبارزه اختیار گردد. و از طرف دیگر بتوانند اگر شخصیت ها نقش بازی نمایند و آرمان  آنها را و مداخله آنها را در وجوه مختلفه یاری رسانند و از جانبی هم بتوانند حزب کاملآ دارای اندیشه  و خط فکری وطنخواه و عدالت اجتماعی را به پارچه های گوناگون تقسیم و در تقابل  بایکدیگر تبدیل نمایند ؛ تا اینکه به پروسه وحدت دوباره و بحیث قوت تبدیل شدن ان زمان زیادی لازم شود و برای تطبیق اهداف شوم خویش مجال ووقت کمایی نمایند.

عدهء از رهبران این احزاب پهلوان زنده خوش است به نام اینکه رهبر هستند کفایت مینمایند و لاف  از تعداد وکمیت بزرگی از طرفداران و اعضاء خویش میزنند. هرگاه طول و عرض کنیم دیده میشود آنهم به کمک مالی و پولی کشور های  جیز گرش توانست یک کمیت و چند تذکره سند ارائه  نماید و بعد ازآن هیچ کاری...

واز این جمله سازمانهای هم است که وجوه مالی آنهااز طریق حق العضویت واعانه وسایر بخش ها تمویل میگردد ولی خود شان هیچ تحرک بخصوص در مسایل داغ منطقوی ، کشوری وسازما نی  در داخل و خارج  از ان به نام دستورالعمل ، پلاتفورم ، بروشورهای تحلیلی  زمانی ، نوشته ها ، ابتکارات دلچسپ و مسایل داغ هیچ نوع تحرک ازخود نشان نمیدهند . قراریکه تجربه ء چند سال اخیر نشان داده  اکثرآ سازمانهای سیاسی که مخصوصا کمتر از اتوریته در بین مردم بر خوردار ویک کمیت را جمع کرده بود آهسته آهسته از بین میرود ولی رهبران آن همیشه ادعا ها و لاف  گویا در تحت  رهبری من میزنند .و دیگران را در حد اقل میشناسند و یا اینکه اگر در گذشته ها در سمت دولت های گذشته کاری داشت ، انها خود را بالا تر و بزرگتر از همه میشمارند و به دیگران هیچ وقعی نمیگذارند. اینست که عاقبت بطرف نابودی و بربادی میکشاند.

مانباید هرگز  اجازه  بدئیم که درون  سازمان سیاسی بخصوص هر گاه برنامه ء دارای مشخصات ملی دموکراتیک و وطنپرستانه باشد بالای منافع  فردی و شخصی  و کیش  شخصیت ان هم از خود راضی و خود را همیشه مستحق بدانند  وفکر   نمایند چگونه  ، در کجا ، به چه شکل ازکدام نیرنگ استفاده نماید تا عدهء او را پشتیبانی نمایند و به هر سنگ در ودروازه  سری میزنند تا یا به هدف برسد و یا باعث تخریب دیگران و بی اعتبارو بی اتوریته ساختن آنها شوند.

سازمانهای سیاسی که ازین قماش انسانها  درون ان فراوان باشد  اصل هدف را گم کرده همیشه جارو جنجال بالای  لیاف ملا نصرالدین بوده وهرکدام در تلاش آنند که چگونه  رهبر ، مشر وشخص اول باشد . چون ازین ناحیه مورد اعتنا ، اعتبار و صدر هر دسترخوان میباشد . خوب وبد به چشم آن بطرفش مینگرد. یا هم ازین طریق میتوانند صاحب امتیازات مادی وپولی ، دفتر و موتر و با مخالفین و موافقین هرنوع منافقت که خواسته باشد موفقانه در پیش بگیرد.

این چنین اشخاص خود حیثیت و اتوریته سازمان را پائین میاورد. اینها عادت دارند همیشه خودرا  بسازند و کته کته بنشیند و کته کته بگویند.ولی گلیم شان زود از شست میبراید و رسوا میگردد. اما تاءسف به این است که تعداد از انسانهای  واقعی وطنپرست و متعهد را بازی مید هند و وقت گران بهای شانرا بی مورد ضایع مینمایند.

به نظر اغلب عدهء از افرادیکه در چنین سازمانها بر مبنای گذشته های معلوم و نا معلوم  دیروزی اما با تغیر عقیدتی در معاملات پشت پرده با مخالفین منافع ملی ودر نظر داشت  منافع شخصی و آزمندانه که میخواهند همه چیز را و منافع ملی و اکثریت جامعه یعنی زحمتکشان را نادیده و فدای حرس خویش سازند  - زیادتر میتوانند در بی ثباتی و بی اعتبار ساختن سازمانهای سیاسی نقش بازی نمایند. چنین افراد فکر مینمایندکه  دیگران دیده و عقل ندارند. صرف من میتوانم آنها را مانند رهبر و عقل عالم برسر  انگشتان خود چرخانیده و چیزیکه میخواهم همان طور باید باشد. و یا هم عدهء هستند که هر چیز را بسیار کلاسیک ، بدون تغیر و تحول دانسته و به شعارهای که اکنون کهنه شده  به این درو آن دری خویشرا ظاهر سازد تا صاحب امتیاز شود.

 باید کفت  این حالت باعث رکود و خفه شدن سازمان میگردد. بر عکس درین زمینه ضرور است تا سازمان دارای تحرک دوامدار و بلا وقفه ، تحول طلب بجای ، دموکراسی بیان و عمل ، جلو گیری از خود خواهی ، فعال در عرصه های سیاست جاری و مسایل اجتماعی در سطح ملی وبین المللی ، تازه نگهداشت مشعل گرم مبارزه در اذهان و عمل تمام اعضاء سازمان ،  فعال ساختن فردفرد و نظر خواهی های اعضا در مناسبات و تحولات سیاسی و اجتماعی ، تطبیق وعملی ساختن برنامه و اساسنامه، دریافت فضای صمیمانه بین اعضاء سازمان ، دادن درس قربانی بخاطر اهداف که در برابر ما قراردارد، صداقت در راه خویش ، جلب اعتماد و اعتبار فی مابین رهبری ، کادر ها و صفوف ، ایجاد فضای قبول داو طلبانه ء نظم و دسیپلین بصورت آهنین ، بلند نگهداشتن  مورال رزمی و بلند بردن دوامدار دانش سیاسی اعضای  سازمان ، تربیت مبلغین دانشمند و نطاقان و سخنگویان اندیشه و خط فکری سازمان ، معرفی سازمان  در سطح ملی و بین المللی از لحاظ قوت کمی و کیفی و اعتبار آن بشکل حقیقی و در نهایت محاسبه دوامدار از دست اورد ها...

 اینجاست که سازمان از ویژه گیهای خاص برخوردار میشود. افراد نا سزا درون سازمان نمیتوانند جایگاه افراد سالم ، متعهد و وطنپرست ، پرکار و زنده را تصرف و احراز نمایند.

من امید وار هستم سازمانهای سیاسی داد خواه ، وطنخواه و عدالت پسند در جامعه ما پر تحرک ، فعال ، بیدار، هوشیار و زنده به کار خویش ادامه بدهد- نه اینکه در بالا ذکر کردیم پهلوان زنده خوش باشد.

همچنان درگه امید های دیرین ارزوها را همیشه باز نگهدارند تا فارغ از خود خواهی جاه و مقام طلبی و به سوء استفاده کردن مجال داده  نشود تا نیات شوم شانرا عملی و سد راه وحدت ویکپارچگی جنبش مترقی گردند.

احترام به پاک دلان ترقی  وعدالت اجتماعی و ارمان مقدس وحدت ، آزادی و استقلال کشور.

محمد عوض

02/11/2011

مسکو       


November 5th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات